بی بلُم

بی به گویش بندری یعنی برای و بل به گویش بندری یعنی یار و بی بلم یعنی برای یارم

بی بلُم

بی به گویش بندری یعنی برای و بل به گویش بندری یعنی یار و بی بلم یعنی برای یارم

برای آدم های زیر پُل

فقط باید پول کافی داشته باشی نه زیاد ، به غریبه ها نمی فروشند. معرف داری؟

"مشروبات الکلی ، حشیش، هروئین، تریاک و....(فقط موادی که قدرت خریدشان برایت سخت نباشد)"

         داریم!

زیاد سخت نیست، حتی یک بچه دبستانی هم می تواند شما را به خانه ها (خرده فروشان) راهنمایی کند. بچه هایی که به اعتیاد زشت نگاه نمی کنند،  بلکه به راحتی می توانند انواع مواد مخدر را تشریح کنند.

آخر محله کمربندی دوراهی ایسینی، محله ای است به نام محله چاهستانیها! 

کمتر خانواده ای در این محله است که زخم خورده اعتیاد نباشد! اینجا بزرگترین آرزو و افتخار هر کس پاک ماندن است.  

بالاخره معلوم شد اعتیاد جرم است یا بیماری؟

 شنیدم در دل این محله چند مدتی است (یک سال و چهارماه) معتادان (یا مجرمان، بیماران، چه فرقی دارد نامشان چه باشد؟ مهم این است که به کمک نیاز دارند) از هر سن و جنسی در جایی بین ساعات هشت صبح تا دوازده ظهر در کنار هم چای می نوشند و گپ می زنند! دوش می گیرند و سرنگ تمیز و مجانی هم برای ترزیق دارند!

...

قبلا" از دوستی درباره "مرکز گذری کاهش آسیب (DIC)" شنیده بودم. مرکزی که به معتادان خدماتی از قبیل سرنگ و پنبه (ضد عفونی شده) و الکل به طور رایگان در اختیارشان قرار می دهد. در این جا معتادان کارتون خواب ( یا همان زیر پل شهنازی ها) می توانند دوش آب سرد بگیرند! از سرویس های بهداشتی استفاده کنند، غذا گرم بخورند و چای بنوشند.پزشک و پرستار هم برای معاینه و خدمات پزشکی در این مرکز مستقر است.

این طرح اولین بار در کشور هلند توسط یک انجمن غیردولتی و مردمی اجرا شده بود و امروزه در سراسر دنیا در حال اجراست. بندرعباس هم بعد از تهران دومین شهرکشور ایران است که این طرح در حال اجراست و اولین محله هم همین محله چاهستانیها در خیابان کمربندی دوراهی ایسینی است.

...

به صاحب خانه (رئیس انجمن) توسط یکی از دوستان معرفی شده بودم.

حیاط خانه از مردهایی (نزدیک به 40 نفر) تقریبا"شبیه به هم پر بود. بعضی ها ایستاده و بعضی ها نشسته بودند و با همدیگر حرف می زدنند. خانه حمام و سرویس بهداشتی هم داشت. شبیه به دیگر خانه ها بود. از چای خبری نبود. خانه چند تا (3 یا 4) اتاق داشت.

در یکی از اتاقها پرونده هایی (70 یا  80پوشه) به طور منظم روی هم چیده شده بودند. روی یکی از اتاقها نوشته بود روانشناس ، دیگری پزشک . در آنجا فهمیدم با اجرای این طرح طرح دیگری با نام "MMT" (جایگزین مواد مخدر با متادون)در حال اجرا است. بیشتر مراجعه کنندگان برای این طرح آمده بودند.

...

وقتی قدرتی برای حل مشکلات این بیماران نداری پس فهمیدن اینکه توچه کسی هستی چه فرقی می کند؟

سپردم به معتادان چیزی نگویند. نمی خواستم با کسی مصاحبه کنم. فقط می خواستم امروز با آنها باشم. گوشه ای از اتاق، کنار پرستار نشستم. به همه نگاه می کردم.

ولی بین بیماران این شایعه پخش شده بود که این غریبه دکتره و از بهزیستی برای حل مشکلاتمان آمده است.(ساده دلها حتی نمی دانستند که این مرکز متعلق به سازمان دولتی نیست)

یکی یکی برای صحبت کردن با من وقت می گرفتند. بعد از این قضیه تصمیم گرفتم با آنهاصحبت کنم.

 

 

-         خانم من منتخب یکی از ورزشهای رزمی در استان بودم. خانم اگر امکاناتی در اختیارم باشه می توانم همین بچه ها را قهرمان کنم، امکانات زیاد نمی خواهیم می رویم توی کوه تمرین می کنیم فقط کیسه بوکس می خواهیم و دستکش...

-         خانم من فوق دیپلم الکترونیک دارم، چشمم آسیب دیده، نمی توانم کار کنم، اگر چشمم عمل بشه می تونم شش نفر دیگه هم نون بدم...

-         خانم من چند روز پیش سر صف چای دعوا کردم، الان به بقیه بچه ها هم چای نمی دن، به اینا بگین من دیگه دعوا نمی کنم، به ما چای بدین...

-         خانم ما خودمان چای و قند می آریم، فقط بحث خوردن چای نیست،  ما دوست داریم با هم گپ بزنیم ...

-         خانم من هپاتیتB دارم...

-         خانم بگید ستاد(به نظرم منظورش ستاد مبارزه با مواد مخدر بود) این مریضهایی که زخم دارند و تاول زدند و هزارتا مریضی دارند را اینجا زیر نکننه که ترک کنند، ما خودمان در حال بهبودی هستیم، مریض می شویم...( اینم یکی دیگر از  همان ساده دلان!  اگر جامعه می دانست با شما چکار کند که وضعتان اینگونه نبود)

-         خانم بگید این سرنگ هایی که معتادان دوباره بعد از مصرف برمی گردانند، اینجا تلنبار نکنند، اینها کثیفه، آدم مریض میشه، بگو هر روز ببرند کوه دفن کنند.

-         خانم بین همه جا افتاده آدم هروئینی ته چاهه؛ دیگه بیرون اومدن براش سخته، خانم بگید ما این طوری نیستیم، من در حال ترکم

...

یکی از معتادان وقتی فهمید بچه کدام محله هستم خندید، گفت: دادا، تو که از قلب مواد هُندی!

آره، منم از کوچه پس کوچه های یکی از همین محله ها پا گرفتم، منم زخم خوردم!

....

من حرفی ندارم، راهکاری هم ندارم، چاره ای هم ندارم، فقط هر روز شاهدم از تعداد جوانان سالم محله کم می شود.(یا معتاد می شوند و جایی بی سروصدا می میرند، یا کشته می شوند یا می کشنند و اعدام می شوند، یا خودکشی می کنند و یا ...) باید کور باشی تا نبینی!!!

 بی دلیل نیست وقتی چندین پاسگاه سیار در چنین محلات حاشیه ای فقیر نشین پابرجاست. همه می دانند ریشه بسیاری از جرم ها فقر است!!! و چه بی رحم گاهی جوانان خاطی(مست، معتاد، دزد و ...) این محله ها زیر مشت و لگدهای پوتینهای سربازی خونین می شوند!

آیا تنها او مقصر است؟  باید آن مشت و لگدها را تقسیم کرد. همه سهم او نیست!

آیا این الگوی غربی (طرح گذری کاهش آسیب (DIC)) جوابگوست؟ آیا انجمن های مردمی و غیردولتی می توانند به جامعه درکاهش  آسیب های اجتماعی کمک کنند؟

این بیماران یا همان مجرمان ساده هنوز هم به حمایت دولت چشم دوخته اند!

 

----------------------------------------------------------------

 

 (مصاحبه من با دبیر انجمن غیردولتی و مردمی مجری طرح " DIC "، می تواند اطلاعات بیشتری را در اختیار شما قرار دهد . "پاسخ به هزاران چراها" (می توانید بعدا بخوانید))

(مصاحبه من با خانم نیاستی؛ روانشناس طرح"MMT"، به علاقه مندان کمک می کند تا بیشتر در این باره بدانند، می توانید بعدا بخوانید)

 

نظرات 10 + ارسال نظر
رامی جمعه 12 مرداد 1386 ساعت 23:17 http://www.dehtal-city.blogsky.com

سلام...
جالب بود.
موفق باشی.

مهرگان شنبه 13 مرداد 1386 ساعت 05:16 http://bandarmehr.blogfa.com

دولتی که آنقدر بزرگ است که همه چیزهایی را می‌خواهی به تو می‌دهد، آنقدر بزرگ هست که همه آن چیزها را از تو بگیرد.

موفق باشید

الهه شنبه 13 مرداد 1386 ساعت 19:49 http://babayebaroon.blogfa.com

نمیدونم...
ولی شاید تنها نکته ی مثبت وبلاگ من این باشه که اوایل آذر ساخته و روز قبل از رفتن ناصریا افتتاح!! شد. یعنی زیاد بوی مرده پرستی نمیده!

معصومه خانوم من دلم خواست اینجا رو لینک کنم و این کار رو کردم.
:)

الهه! من منظورم چیز دیگه ای بود همون نمیدونم برای من کافی بود.
باعث افتخار منه خانم ممنونم

فریده قاسمی یکشنبه 14 مرداد 1386 ساعت 00:48 http://dokhtekong.blogsky.com/

خیلی چیزا یاد گرفتم....اصلا انگار با شما بودم....تلخ ولی حقیقی...

زهرا یکشنبه 14 مرداد 1386 ساعت 16:47

موفق باشی دوست عزیز
تا هر جا بری هر وقت بخوای همراهتم هر چی بخوای همراهتم

پرنسس یکشنبه 14 مرداد 1386 ساعت 21:24 http://www.eshtebahezanan.blogfa.com

معصومه عزیز سلام
از حضور سبزت صمیمانه سپاسگزارم

معتاد دوشنبه 15 مرداد 1386 ساعت 04:51

ثمره انقلاب
بیکاری شعار توخالی.اعتیاد گرانی خشونت یاس بی اتباری ملت در جامعه جهانی گسترش فقر وفحشا اعدام گرسنگان و تنگدستان به اسم اراذل و اوباش .بله این است کشور ما .در انتظار بدبختی ها و مصیبت های بیشتر در اینده باشیم.زنده باد جنوب لبنان مرگ بر اسرایل وامریکا امریکا باید نابود گردد.تمام دنیا باید مسلمان شوند

سلام ...
من برعکس شما در انتظار بدبختی و مصیبت بیشتر در آینده نیستم. بلکه امیدوارم بتوان با آگاهی دادن به توده مردم از این بدبختی و مصیبت بیشتر در آینده جلوگیری کرد.
مردم ما در طول تاریخ خیلی جاها در انتخاب خود اشتباه کردند از همان انتخاب یزید گرفته تا ...
موفق باشی.

دخت هرمزگانی دوشنبه 15 مرداد 1386 ساعت 09:05 http://www.bangeree.blogsky.com

سلام معصومه خانم ،
ممنونم از حضور سبزت .
مطلب جالبى مطرح کردى .....
خیلى هم دردناک ...
موفق باشى

معتاد سه‌شنبه 16 مرداد 1386 ساعت 04:56

سلام دادای عزیزم
خیلی بشما افتخار اکنم با ای وبلاگ خوب ومثبتتون چون بر خلاف اکثر وبون دیگر بندری به مشکلات جامعه شهرمون اشاره اکردی تون ایکاش سایر وب نویسون هم از تکرار دائم راجع به نوشتن در باره کنسرت و موسیقی مثل شما از مشکلات اجتماعی شهرمو شانوشت خدا کوت تادیت.بنظر مه ۸۰ در صد مشکلات اجتماعی شهر زاده سیستم ودست اندر کارنن زمانی که فقر و بیکاری بجای رفا وامنیت کاری حاکم بر جامعه بشت اعتیاد خشونت دزدی و...حاکم بر جامعه ابوت اگر چه مردم اهگاهی از عواقب اعتیاد و دزدی شوهه ولی باز هم دست بچنین کارنی ازنن .در هر صورت به امید جامعه سالم بی بندر و سلامتی وخوشحالی بی دادای گلم

سنگار جمعه 19 مرداد 1386 ساعت 01:06 http://nematollah.blogsky.com

سلام.خسته نباشید.
به هر حال اعتیاد یه نوع بیمارین که باید ریشه کن بشداما با برنامه ریزی. خیلی از دوستان ما با شرکت در کلاسون na
ترک شو کردن .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد