بی بلُم

بی به گویش بندری یعنی برای و بل به گویش بندری یعنی یار و بی بلم یعنی برای یارم

بی بلُم

بی به گویش بندری یعنی برای و بل به گویش بندری یعنی یار و بی بلم یعنی برای یارم

برای جمال احمدی‌ها

 

 

  همین نزدیکیهاست، بندرعباس؛20 کیلومتربه طرف غرب ، راه بیفت به طرف اسکله شهید رجایی ...

اینجا‌‌ خونسرخ است، بارغین؛ جمال احمد؛ دوگردو؛ چجو...

وارد‌ جاده فرعی‌آسفالته می‌شوی و بعد می‌گویند اینجا جمال احمد است، خوب جمال احمد است که هست، اینهمه روستا‌‌! نه اینجا جمال احمد است دیگه...

هلیاوش! اینجا جمال احمد است!

درها بسته و کسی‌ در کوچه ها نیست. یعنی دوهزار نفر در اینجا زندگی می کنند؟! شاید خبری نباشد، در کوچه ها قدم بزن بی هدف یا باهدف! دیوارهای بتونی، پالایشگاه نفت را از روستا جدا کرده است.

شاید امروز دیگر آن صاحبان زمینهای کشاورزی زنده نباشند. مالکانی که زمینهای آنها را (بازور یا بی زور ) در سالهای دور و دراز گرفته بودند.  یعنی صاحبان قدیمی‌می‌دانستند قرار است در این زمینها به جای گل و گیاه چه بکارند؟!

معصوم: این چه بوییه؟!... گلوم ...چشمام ...می سوزه!

هلیاوش: فکر نمی کردم آلودگی‌به این شدت باشه!

معصوم: به نظرم داریم به خودمان تلقین می‌کنیم؟!

هلیاوش: اینجا هوا نیست، دارم به سختی نفس می‌کشم!

...

هان یکی پیدا شد...

معصوم: سلام ! اینجا روستاست!؟ شما با این آلودگی‌چطور زندگی‌می کنید؟

-        مجبوریم! نمی بینید بچه هامون از تنگی نفس زجر می کشند!

معصوم بچه ها را دوست دارد و همه آنها را زیبا می بیند ولی وقتی به این بچه سه ساله نگاه می‌کند، با بقیه بچه هایی‌که دیده بود فرقی می‌بیند، شبیه آنها را در سازمان بهزیستی زیاد دیده بود. معصوم چند تا از بچه های دیگر را در کوچه با دوچرخه هایشان دیده بود، بعضی از آنها هم شبیه به این پسربچه بودند.

 

                             بچه های جمال احمد

 

معصوم: یعنی فکر می‌کنید به خاطر آلودگی زیست محیطی‌ناشی‌از کارخانه های روی‌، پالایشگاه نفت و آلومینیوم المهدی‌باشه؟

-    شما شب اینجا باشید می بینید دور این روستا یک گرد سفید شبیه مه گرفته است! لباس سفید را چند ساعت روی بند لباسی آویزان کنید می بینید آلودگی‌چقدره!

معصوم: مسئولین گفته بودند این روستا را جابه جا می کنند پس چی شد؟ ما دیدیم حتی بعضی ها ساخت و ساز هم می‌کنند؟

هلیاوش: خیلی از خانه ها هم نوساز بودند!

-    اگر قرار بود این روستا را انتقال بدهند اینهمه به مردم وام نمی دادند و جلوی اینهمه ساخت و ساز را می گرفتند، خانم من از سال 68 یادمه همینطور هر روز می گویند این روستا را جابه جا می کنند. خانم به مسئولین بگویید برای مردم اینجا کاری بکنند!

معصوم فکر می‌کند که نه کارشناس محیط زیست است، نه مدیرعامل شرکت...!نه حتی در سازمان...! کار می کند، معصوم تنها چیزی که دارد بی‌بلم است!

کسی‌میان فکر معصوم می پرد...

-    اینجا هر زنی که حامله باشد می ترسدکه آیا بچه سالم بدنیا می آورد یا نه؛ الان می دانید چند نفر توی این روستا سقط جنین کردند! وقتی هم بچه ها بدنیا می آیندنگرانیم آیا سالمند یا ناقص،  بسیاری از بچه هامون آسم دارند، تنگی نفس، سرماخوردگیشون اصلا خوب نمی شه، حتی حیوانها هم بچه های ناقص بدنیا می آورند!

کسی‌دیگر می گوید

-    اینجا گل هم نمی روید، درختان را نگاه کنید، تنها این نیست که، توی این آلودگی هوا مشکل بی آبی هم داریم، خودمان آب نداریم ولی هر روز دارند اینجا یک کارخانه می زنند و از آب این روستا استفاده می کنند!

ولی معصوم وقتی از کنار پالایشگاه رد می شد، فضای‌سبز زیبایی‌را در محوطه پالایشگاه دیده بود. آپ دیت برای معصوم توضیح می دهد:

آپ دیت: برای فضای سبزشان هزینه زیادی می کنند، کودهای مرغوب آهن و سمهای کشاورزی، حتی خاکی هم که استفاده می کنند خاک شیرین است از جایی دیگه می آورند!

هلیاوش: به نظرتون آب آشامیدنی سالمی دارین؟

-        نه خیلی کلر داره، البته اگه باشه، همیشه خدا آب قطعه، الان آب نداریم بخوریم!

معصوم و هلیاوش هم درخواست آب نکردند!

-    اینجا فقط خانه بهداشت داره، خانه بهداشت هم فقط کار مراقبتی می کند(مثل قد ووزن کودکان، واکسن و ...) مردم برای درمان باید به گچین بروند، آن هم با دفترچه های خدمات روستایی که بسیاری از پزشکان قبول نمی کنند، هزینه های درمان هم بسیار بالاست...

کسی حرفی می زند..

-    بوهای بد گاز با صدای زیادی از طرف پالایشگاه می آید، گاهی اوقات بچه ام تحت تاثیر تبلیغات تلویزیون ، وقتی بوی گاز وارد خانه می شود به خیال اینکه من کپسول گازو باز کردم با اشاره دست می گوید مامان مامان کبریت نزنی ها!

کسی از وجود غیربومی های شاغل در کارخانه ها و ساکن در روستا حرف می زند و می گوید:

-    خیلی ها از شهرهای دیگری آمدند و به خاطر اینکه در کارخانه های همین جا مشغول به کارند در همین روستا زندگی می کنند، افغانی ها هم هستند، این همسایه شهرستانی بغلیمون بچه اش دچار مشکل شده، رفته پیش دکتر، دکتر بهش گفته خانم اگه آشپزخونتون تو خونه است دیگه تو خونه غذا درست نکنید، منم بهش گفتم بهش می گفتی داری کجا زندگی می کنی!

.

.

.

هلیاوش: معصوم یعنی این روستا تو شهر خودمونه!

معصوم: آره همین جاست!

معصوم، هلیاوش و آپ دیت از روستا می گذرند و به طرف پالایشگاه راه می افتند. (آپ دیت از بچه های خوب یکی از روستاهای اطراف همان منطقه است که به علت داشتن اطلاعات خوب و جامع، معصوم اسمش را  اینگونه صدا می زند)آپ دیت می داند معصوم دنبال چیست؟

 

                  

روستای جمال احمد

 

 

آپ دیت: نگاه کنید، اینجا جایی است که بازیافت مواد اضافی پالایشگاه انجام می شود، پشت این دیوارها هم روستاست، مواد اضافه نفتی در این کورها بخار می شود و ...

آپ دیت: اینجا پاسگاه است، اینجا نفت پاسارگارد، اینجا پالایشگاه، اینجا ... آنجا هم دیوارهای آلومینیوم المهدی، آنجا هم کارخانه روی ...

...

اینجا هم ساحل سوروست!

هلیاوش حالا نفس بکش! روستا هم روستاهای قدیمی...

معصوم: بی خودی شلوغش می کنند، چیه مگر، این کارخانه ها بدون مجوز که  کار نمی کنند حتما" مجوز دارند! حالا یک دوهزار نفر مردم هم توی دل این کارخانه ها دارن زندگی می کنند، نه شهرک مسکونیه و نه شهرک صنعتی! هر کسی اومده قصد که نداشته مردم این روستا و روستاهای اطراف(که آنجا را هم تحت تاثیر قرار می دهد) را از بین ببره فقط یک طرحی برای پیشرفت کشورمان داده!!! بابا مگه می شه تعطیل کرد، نمی شه تعطیل کرد، اصلا محیط خود کارخانه ها که آلوده نیست، آنها با استانداردهای جهانی کار می کنند!

هلیاوش: معصوم! شوخی و جدی بودنت معلوم نیست، پس جان هر انسان...(هلیاوش متاثر می شود)

معصوم: هلیاوش بی خیال!(منظورش ادامه حرفش بود)  

هلیاوش: معصوم یه چیز بگم؟

معصوم: می دونم چی می خوای بگی! نگو! معصوم تر از همه همان کودکان هستند!

معصوم نمی داند چرا به یونیسف فکر می کند!

...

جمال احمدی‌ها مهمان غریبه های بسیاری بوده اند، غریبه‌هایی که هر کدام چراغ امیدی را در دل آنها روشن کرده‌اند اما...

 

 

نظرات 23 + ارسال نظر
مهرگان چهارشنبه 24 مرداد 1386 ساعت 20:59 http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام وخسته نباشید
مطالب ایت پستت خیلی جالب بود



فرصت کردی یه سری هم به ما بزن

از زندگی چهارشنبه 24 مرداد 1386 ساعت 22:04 http://ahmadnia.net

متشکرم برای معرفی تون. لینک دادم. نظر چه می توانم بدهم جز تاسف !

رامی چهارشنبه 24 مرداد 1386 ساعت 22:11 http://www.dehtal.com

سلام
خوشحالم که ادامه میدهید...
در مورد این مسئله هم فقط تاسف و بس...

پیام چهارشنبه 24 مرداد 1386 ساعت 22:29

سلام
ای ول به تو که به فکر همشهریوت یا بهتر بگم ادمو هستی..ادم یعنی کسی مثل تو و امثال تو
موفق بشی و پاینده

فریده قاسمی پنج‌شنبه 25 مرداد 1386 ساعت 01:02 http://dokhtekong.blogsky.com/

سلام معصومه خانوم
اگر نظر مناسب نیست،تایید نفرمایید.برایم جالب است که فرمودید همدیگر را بارها دیده ایم و مشهد هم با هم بوده ایم ....درمورد این روستا و آلودگی زیست محیطی دوست خوبم سرکار خانم (نرگس اکبری) توضیحاتی داده بودند (ایشان از فعالین و شاید جزء اولین موسسان تشکل زیست محیطی هستند.)انشاءالله با پی گیری ها و دلسوزی های فعالین اجتماعی و توجه مسولین مشکل این روستا هرچه زودتر حل شود.

سنگار پنج‌شنبه 25 مرداد 1386 ساعت 01:18

سلام
بله محصور شدن این منطقه در یک منطقه صنعتی با ضایعات بالای زیست محیطی طبعآ مشکلات فراوانی رو از این حیث بوجود میاره .به هر حال یکی از راه ها میتونه جابجایی این روستا باشه!

فرزانه پنج‌شنبه 25 مرداد 1386 ساعت 02:06 http://farzane13.wordpress.com

هه !

بیاین فکر کنیم ببینیم جز تاسف چی کار می شه کرد !

سلام...
تو وبلاگتون برات نظر نوشتم، فقط نمی دونم درست ارسال کردم یا نه؟ چون انگلیسیم خوب نیست...
تلنگر...
تلنگر...
هه تو!
هولم بده تا بیفتم!

بنگری پنج‌شنبه 25 مرداد 1386 ساعت 09:45 http://www.bangeree.blogsky.com

سلام و خسته نباشید ،
بسیار متاثر شدم از خوندن نوشته ات ، واقعاً جاى تاسف هست .... کودکان معصوم گناهشون چیه ؟ مردمان ساده و دل صاف گناهشون چیه ؟ نباید از بهترین امکانات برخوردار باشند مثل بقیه دیگه انسانها ...
ولى با که باید گفت تا آواى تو را بشنوند ؟ .
موفق باشى

عروس مرده پنج‌شنبه 25 مرداد 1386 ساعت 22:19 http://dead-bride.blogsky.com

آره. اسمت معصومه ست. اما کاش منم مثل اسمم معصوم بودم!!

تاریخ و جغرافیا جمعه 26 مرداد 1386 ساعت 02:25 http://www.tavajo.blogspot.com

خیلی ناراحت شدم . ممنونم از شما که مارو در جریان این مشکل قرار دادید. زنده باشید

سلام...
وبلاگ خوبی دارید. ولی فونت مطالبتون چشمای منو اذیت می کنه، به نظرم فونت های بهتری هم باشه.

م س جمعه 26 مرداد 1386 ساعت 02:33 http://www.ketab84.blogfa.com

سلام
مطلبتون رو بعدا می خونم اما اسم وبلاگتون جالب بود
من کتاب معرفی می کنم به من سری بزنید

[ بدون نام ] جمعه 26 مرداد 1386 ساعت 02:46

همه چی فدای اقتصاد

کشمیری ساجده شنبه 27 مرداد 1386 ساعت 07:24 http://www.solina.blogfa.com/

با تمام پرتقال پوشی مرسی ات ام

دختر رویدری شنبه 27 مرداد 1386 ساعت 11:43 http://2khtarrooydre.blogfa.com/

سلام
خسته نباشید
تشکر از زحمات شما
ان شا الله همیشه موفق و سربلند باشید
در پناه حق .

جاسم تمیمی شنبه 27 مرداد 1386 ساعت 12:28 http://soojeh.blogsky.com

سلام و خسته نباشی

باغ های معلق شنبه 27 مرداد 1386 ساعت 22:08

بردیم ....... نه ابرو را ......
خودمان را بردیم تا جایی که در دسترس نباشیم.
خواستی بیا ببین

امیر یکشنبه 28 مرداد 1386 ساعت 11:00

با سلام من از کارمندان همین پالایشگاه هستم البته نمیتوان از الودگی ناشی از پالایشگاه چشمپوشی کرد ولی عمده الودگی این منطقه از المینیوم المهدی میباشد (همان گرد سفید الومینا که خودتان اشاره کردید) به خدا قسم ما هم بارها از الودگی المینیوم به ۱۰۰ جا شکایت کرده ایم دوست دارم یک روز صبح که وارد پالایشگاه میشویم خودتان ببینید اغلب بچه ها از ماسک برای الوده نشدن و سرفه بخاطر غبارات المهدی استفاده میکنند. اغراق نیست اگر الودگی ناشی از المهدی ۵۰برابر پالایشگاه باشد. شبها (بخاطر اینکه الودگی از چشم دوربینهای محیط زیست دور باشد المهدی شبها بیشتر کار میکند) اصلا در محیط پالایشگاه نمیتوان نفس کشید خدا شاهد است حتی در شهرک مروارید در فاصله ۴۰ کیلومتری بعد از نمونه برداری از هوا الودگیهای نیروگاه و المهدی یافت شده است شما اگر به فضای سبز پالایشگاه و المهدی نگاه کنید تفاوت را احساس میکنید.

هرمز نو یکشنبه 28 مرداد 1386 ساعت 23:13 http://hurmuz.blogsky.com

سلام
«نتی برای بلبل چوبی» را در هرمز نو بخوانید...

علی علوی دوشنبه 29 مرداد 1386 ساعت 00:50

با سلام
ممنون از نوشته ات . من برای تهیه گزارش بارها به این روستا رفتم . نزدیک به ۳۰ برگ سند جمع آوری کردم تا بالاخره تیتر یک روزنامه شرق شد . اما حیف که توقیف شد . اطلاعات زیادی را جمع آوری کردم که امکان چاپ نداشت . ولی سعی دارم گزارش جدیدی تهیه کنم تا بخش دیگری از مطالبم را در یکی از روزنامه های سراسری چاپ کنم . ویژه نامه «رو یداد» روزنامه اعتماد را دنبال کن . خسته نباشی

یه آشنا دوشنبه 29 مرداد 1386 ساعت 09:23 http:// badan behet migam

از کدامین ستاره بر زمین افتادیم تا در اینجا یکدیگر را ملاقات کنیم؟
اگر می خواهی خوب باشی باید اول معتقد باشی که بد هستی؟
اما از انصاف دور نباشه خدائیش بد شروع نکردی بویژه مطلبت در مورد روستای جمال احمد چراکه یک هنرمند و یک روشنفکر باید بوسیله هنرش و اندیشه اش دردهای اجتماعش را بیان کند . تا بعد

موسا دوشنبه 29 مرداد 1386 ساعت 19:15

سلام
درگیره تم !

آدم دات کام دوشنبه 29 مرداد 1386 ساعت 22:39

سلام معصومه خانم چندی پیش هم روزنامه شرق وروزنامه دریا هم مطالبی دراین زمینه نوشتند که تقریبا عمق فاجعه را نشان دادند اما چه کسی پیگیری کرد ؟ نمی دانم چرا آقایان مسئول ساکت نشسته اند هر کدامشان حداقل یکبار به این منطقه سرزده اندیا ازنزدیکی اش رد شده اند حالا چرا چشمان خودرا براین فاجعه زیست محیطی بسته اند الله واعلم بچه های انجمن دوستداران محیط زیست هم دراین زمینه تحقیقات زیادی کردند که متاسفانه هیچگاه مدیران محیط زیست روی خوش به آنها و نتیجه تحقیقشان نشان ندادند هر بار هم که یکی از روزنامه ها دراین زمینه مطلبی چاپ می کند یکی از مدیرعاملان منطقه ( المهدی- توانیر- فولاد و.. ) به نشانه تکذیب جوابیه ای بلند بالا می فرستد و روزنامه ها هم از ترسشان آنرا چاپ می کنند که بابا این آلودگی فقط مربوط به کارخانه مانیست و فعالیت صنعتی سنگین ما آلودگی تولید نمی کند . حالا دود سیاه وسفید وسنگینی هوا وبیماریهای کودکان این منطقه را نمی دانم باید به پای چه چیزی گذاشت . مثل اینکه دراین کارخانه ها پول خوبی به کارمندان می دهند تا دراین جا دوام بیاورند.

صبح ساحل پنج‌شنبه 1 شهریور 1386 ساعت 17:30 http://www.Bsnews.Ir

با سلام
آدرس وبلاگ شما در سایت اطلاع رسانی روزنامه صبح ساحل B.S.N معرفی شده است، لطفاً شما نیز سایت اطلاع رسانی صبح ساحل را در بخش پیوندهای خود معرفی نمائید. ( www.Bsnews.Ir )
با سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد