دلم نشد خالو صالح امشب به سادگی ازت بگذرم.
"عکس از انوش"
عشق | |
تنها بلم نجات عشق است و بس دیگر راهوار ها را ، رها کن از آنان مباش که چون دیوژن با چراغ در روز روشن به دنبال خویشتن خویش می گشت تو، خود گمشده ی خودی خود را دریاب تا گمشده ات ،آهسته و آرام چون سایه در جانت حلول کند. *** آنگاه من از گل واژه های عشق گردنبندی زرین برایت هدیه خواهم آورد تا در شب زفاف بر بلورین گردنت بیاویزی آه ... لحظه ای تنها لحظه ای با روح فقیر من بیامیز تا رویا را با تمامی عظمتش پلی سازم و تو در کسوت یک نو عروس همراه با خوشبوترین عطرهای هندی دستهای منتظر مرا به گرمی بفشاری آه ... حتما آنروز روز تولد ما خواهد بود . |
تولد یک سالگیت مبارک!
9 شهریور 1386
سلام. چه خوب شد یادی ازش کردین. خدا رحمتش کنه.
من اولین بار میام بی بلم خوب دوباره میام
سلام
از کسی نوشتید که ...
نمی دانم چرا اما سپاسگذارم
سلام
چه خوب می شد جای ... را پر می کردید، اولین نظری که براتون نوشتم یادتون هست؟
سلام خالو...
منم موسا...
همان که ایستاده و در انتظار دیدنت ماتش زده است!
سلام و خسته نباشید٬
خوب با رفتنش هنوز آدمهای مثل شما به یاد خالو صالح هستند . روحش شاد .
موفق باشی
خدا رحمتش بکن
سلام همشهری
بله یادش بخیر
باگذشت زمان نسل نو بازندگی و تفکرات متفاوت بادور و زمونه با به عرصه وجود می گذارند .
ما هم با بزرگ شدن این مراسم برای ما کم رنگ وسرد میشود . چون اصلا شور وشوق این مراسم مال بچه هاست.
موفق باشی . ممنون از حضور شما
خداوند او را رحمت کند
سلام
با اموزش رقص بندری(چمک) به سرحدیها به روزم
تولد یک سالگیت مبارک.....چه بگم....؟
سلام
یادش همیشه باماست.اسطوره نسل مابود
چه خالیه بیبایانی.
راستش را بخواهی من هیچوقت صالح سنگبر را ندیدم
وقتی که امده بودم خیلی دیر بود
اما برای هرکه کلمه ای می نویسد احترام قائلم اما تا درد به استخوانم نرسد نمی توانم بنویسم . همین . خوشبحالت که می توانی بنویسی
روحش شاد استاد ورزش و شاعری گرانقدر
سلام
توی پیری گرفتار تو بودم ...... وابی پولی خریدار تو بودم
اگه بی دیگرون مه نکته ام یار ..... توئی نکته مه پرگار تو بودم
صالح
تشکر از حضورتان
دلتنگیهای آدمی را باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را آسمان پرستاره نادیده می گیرد
سلام دادا
روحش شاد...
موفق بشی دادا...
روحش شاد.هنوز انگار ...زنده است شاعر ....یاد روزهای با هم بودن بخیر
من با خیلی ها در آن محل نان خورده ام.
لطفن فامیلتان
مرسی
سلام هادی!
با آرزوی موفقیت و سلامتی از درگاه خداوند!
به عنوان یک هرمزگانی برای این حرکت فرهنگی به وجودتان افتخار می کنیم.
اگر سعادت دیدار دوباره باشد حتما خدمتان می رسم.
توضیح اینکه:
هادی کیکاووسی نویسنده وبلاگ اهل هوا و داستان نویس، بازیگر و روزنامه نگار هرمزگانی به همراه اسماعیل پاکدامن کارگردان و بازیگر تئاتر به قصد رسیدن به لبنان با دوچرخه از ۶ مرداد ماه سفر خود را آغاز کردند که ظاهرا" هم اکنون به ترکیه رسیده اند.
ما برای ایشان و آقای پاکدامن آرزوی موفقیت داریم.
سلام از اینکه یادی از صالح عزیز شد خوشحالم روحش شاد.
روزن رفته ی شهرخ یادتن
salam khoobi? delam baraye hameye barobachehaye bandar tang shode. khoda pedaro madare be vojoood avarandeye interneto beyamorze . baba damesh garm
به نام حق
زنده باد کغار، زنده باد پرهای شکسته کغار،
گرچه صالح رفت ولی کغارهنوززنده ودریادهاوخاطره ها درپروازاست.
یادمان سالگردزنده یاد صالح سنگبرروحش شادویادش گرامی باد.
تابستان بود که رفت ودوباره تابستان است که میرود کسی سراغ کغاررا
نگرفت کسی از حال اونپرسید روزگارچگونه است. دراین فاصله دوستان
به جای کغار انگارکبک شده بودند .
مرده پرستان دوباره بیدار شده اند. صالح کجایی؟!...
به تازگی مقالاتی درروزنامه های استان به مناسبت مرگت منتشرشده.
گفته های گذشته ، ناگفته های کهنه ، مگرمانمی دانیم چرا صالح درگرما
وشرجی چون برگ خوشکیده ازدرخت افتاد ورفت .
جناب نگارنده درآخرمقاله اش قید نموده که کتاب کغاردرچاپخانه است.
ایشان یا سرگذشت کتاب را نمی دانند یا به مصلحت سخن میگوید.
آیا واقعاََ نمی دانید چگونه سرکغاررابریدند بعدازچندین ماه سرگردانی
به عناوین مختلف که ذکر آنها دراینجا نمی گنجد هزینه چاپ کتاب
فراهم وکغار به چاپخانه رفت (توسط یکی از عالی جنابان مطبوعات استان)
پس ازبیرون آمدن آنقدر کغارشکسته شده ، پرهایش ریخته بی قواره و
فاقد ارزش وبی هویت شده بود که به گفته یکی ازدوستان حتی
کتابفروشی ها نیز حاضر به قبول به فروش آن نشدند.
قابل توجه نگارنده مقالات موضوع باید حتماََ درنوشته های ایشان
مورد بررسی ونقد قرار می گرفت ادامه دارد...
سلام
مطلبی که شما می گویید را خوانده ام. نگارنده آن مقاله منظورش کغاری که بر باد رفت نبود. البته چاپ آن کتاب هم جای بسی سوال دارد که در وقتش به آن پرداخته می شود! شما کغار را دوباره می بینید.
نگارنده آن مطلب اگر هم می خواست نمی توانست درباره چاپ کغار چیزی بنویسد بنا به دلیلی که خودتان بهتر می دانید.
از کسی انتظاری نمی توان داشت همین مرده پرستی هم هنر می خواهد که بعضی ها حتی این را هم ندارند.
موفق باشی.
خسته ام از هرچه دنیا خسته ام خسته ام از زشت وزیبا خسته ام
خسته ام از هرچه بودن خسته ام خسته ام از شعر سرودن خسته ام
آخرین نوشته های آن زنده یاد راخوب مطالعه ، چرااوازهمه چیز خسته شده بود
صالح سنگبر
مطالب قبلی را ازاین جهت اصرار کردم که مورد بحث و نقد قرار گیرد که بدانید هزینه چاپ کتاب کغارتوسط دوستانی پرداخت شده که هرگز نخواستند از آنها نامی برده شود وهمانطور یکه مستحضرید این هزینه بایستی جهت رفاه فرزندان صالح صرف می شد که نه در زمان صالح درآمدی بود ( مگر کمک و همیاری دوستان ) و نه در حال حاضر، آن زنده یاد در وصیت نامه خود آرزو کرده که شاید مرگ من گشایشی در زندگی آنها باشد بعد از ماجرایی که به سر کتاب آمد و خود شما شاهد و ناظر بودید . وقتی هیچکس نپرسد که چه شده و فقط بدون جستجو و کنکاش مطلبی را در خصوص چاپ کتاب نوشتند .
ایشان تا امروز نسبت به استرداد هزینه پرداخت شده به خانواده آن مرحوم اقدامی انجام نداده ...
ادامه دارد ...
صالح از همین نامردمی ها می نالید و دغدغه داشت و در کتاب کغار سخن بسیار گفته خوب مطالعه نمایید : یتا درد تلو تو سینه مِن کا
آقایان هم شریک دزدند و هم رفیق قافله هم برای صالح مقاله می نویسند هم برای عالی جنابان دست می زنند .
خدا بیامرز اگر می خواست نان به نرخ روز بخورد مشتری فراوان بود ولی هرگز تن به این کار نداد چه در زمان های دور که از این زندان به آن زندان و از این سلول به آن سلول می رفت و تامرگش چرت و پرت بسیار است که اگر عمری بود و دوست داشتید هفتادودومن کاغذ تهیه و ان شا الله خواهم نوشت .
بهر حال از دوستان نزدیک به صالح سشنیده ام تلاشی دوباره آغاز شده تا پرهای شکسته کغار ترمیم شود و غبار غم از روی آن به کناری رود .
می گفتند دستان پر مهرومحبت تایپیستان دوباره به کار افتاده و روزهاطی طریق شده.
کغار تبدیل به سی دی . غلط گیری ها انجام هزینه ها مجدد در تبق اخلاص تا کغار
ان شا الله دوباره به پرواز در آید پروازی در رویاها ، درآسمان شهرمان بندر همراه با ناله کاکا ایسف کاکا ایسف
ادامه دارد ...
سلام و نخسته...
درود
این روزها چون باد میروند ویادها بر جا می مانند ...یادش مانا ...وکارت پر ارج
salam baba zud be zud natalebetuno op tu date konid
سلام
خسته نباشی
مرسی به این زیبایی فکر که گاهی هم به قیلنا فکر می کنی
به منم سر بزن
به روزم
یا حق
از اینکه نوشته اید کغار بر باد رفت بنده حقیر مخالف شدید این جمله ، عقیده و نظرییه می باشم مگر کغار را باد آورده بود که بر باد برود کتاب های یادتن و کغار اگر تفسیر و مورد نقد و بررسی قرار گیرد . فرهنگ ، زبان ، رسوم ما بومییان و ساحل نشینان را به رخ می کشد .
یادتن خونه دیوارای نه یادتن دیوار خریدار ای نه
روز بارون کنچیلی گلی شبو در خونه شوو آغلی شبو
ما دارای چنین فرهنگ و هویتی بوده ایم در چه دورانی ؟ وقتی گپ از بومی گپ از سرهدی نه وقتی فرهنگ غالب فرهنگ بومی بود در مورد کتاب های فوق ان شا الله به کمک دوستان و جمع آوری نظرات برای نسل های اینده باید نوشت .
در خصوص بحپ و بررسی چاپ کتاب کغار که فرمو ده اید رجوع نمایید به مقاله نگارنده قسمت دوم در مورد چاپ دوم کتاب یادتن اگر چاپ دوم کتاب یادتن را موجود دارید که چرا جهت چاپ کغار به ایشان سپرده شد اگر قانع نشدید ...
لطفا از این وبلاگ دیدن فرمایید.