در کنار عابر بانک یا کنار صندوق طرح اکرام یا هم کنار بازار سیتی سنتر، ایستاده بود ، فکر کنم! کنار همه اینجاها ایستاده بود. بهرحال مکان خوبی برای ایستادن انتخاب کرده بود. عابر بانکی کنار بازار مرکزی شهر که در آن روز چادر طرح نیکوکاری هم برپا بود.
از کنار نرده ها که رد شدم پسربچه ای با صدای آهسته ای گفت: خانم به من 500 تومان می دی مادرم مریضه!
خیلی خلاصه و واضح حرف زد که درنگی برای فکر کردن برای من نگذاشت! اینکه آیا راست می گوید یا دروغ؟ آیا لبش سیاه و کبود است یا خمار و نشئه است آیا کثیف یا و آیا و آیاهای دیگر برای طفره رفتن و ندادن اسکناسی برای او!
قیمت : 500 تومان علت: مریضی مادر
به کیفم که نگاه کردم به غیر از چند اسکناس دو هزار تومانی که از همان عابر بانک کنار گرفته بودم یک اسکناس500 تومانی و یک اسکناس 200 تومانی هم بود.
عجیب بود، تا به حال گدائی ندیده بودم که مقدار پول درخواستی خود را طلب کند.
دلیلی برای پس زدن او نداشتم. پول را به او دادم. خواستم به جز آن پولی که با نگاههای معصومش از من گرفته بود هزینه ای دیگر برای او نکنم. ولی فکرم را ساعتها به خود مشغول کرد.
این دیگر چه صیغه ای است خدایا! پسر بچه ای که باید همینک دنبال انداختن پوست موز زیر پای یک عابر پیاده چاق باشد باید برای گرفتن 500 تومان معصومیت چشمانش را به نمایش بگذارد.
یکی از دوستام همیشه عقیده دارد نباید به اینا!!! پولی داد! می گوید اینها عادت به گدایی می کنند!
یک بار یکی از دوستای دیگرم در جوابش گفت عادت کردن چیه! مگر همین صندوق هایی که هر سال بهر بهانه ای برپا می شود یک نوع عادت کردن نیست! یک نوع ناتوانی از طرف دولت در کمک کردن به فقرا نیست! دولت خودش از مردم تقاضای کمک کردن به همین کودکان را می کند!
ولی من اون روز فرصتی برای فکر کردن به حرف دوستام هم نداشتم.
مادرم می گه حدیثی از یکی از امام ها جایی خوانده که در روز اگر تعدادی فقیر دیدی باید به 3 فقیر کمک کرد. بعد از سومین نفر وظیفه ای نداری!
من حتی به حرف مادرم هم اون روز فکر نکردم. چه نیازی به داشتن این همه فکر و عقیده بود. اصلا آدم چرا باید برای کمک کردن دلیلی داشته باشد و حتی برای کمک نکردن!
چرا آدم باید برای نوشتن یا ننوشتن دلیل داشته باشد! آدمی می تواندحتی با دیدن یک جفت چشم یک کتاب بنویسد بدون اینکه دلیلی برای خودش داشته باشد! می نویسد چون می خواهد!
بسیار عالی..ما انسانها زمانی به خوشبختی می رسیم که همه آدمهای اطرافمون خوشبخت باشن..شاید بگید خوشبخت کردن دیگران وظیفه ما نیست ..ولی خوشبخت کردن خودمون که وظیمون هست..و برای نیکبختی ما راهی جز نیکبختی کل جامعه نیست..برای ایجاد جامعه ای خوب نیاز به تعاریفی نوین از زیستن داریم..باید خوبیها را جایگزین خوشیها کرد(خوشیهای گذرا) تا به سوی تکامل گام برداریم..و اطمینان دارم راه تکامل از درون مادیات میگذره..یعنی خودداری و مقاومت در مقابل جاذبه های قدرت و ثروت و لذت با وجود احساس خواستن و وسوسه های درون..متاسفانه در مملکت ما هنوز مشکلات معیشتی و نیازهای اولیه انسانی مرتفع نشده که انسان بخواهد برای دستیابی به درجه بالاتری از کمال انسانی فکر کنه..
باز هم مطمئنم ب ۵۰۰ تومان شما و من مشکل این کودک حل نمی شه و این معضل براش همیشگی باقی می مونه..ولی اینجا این من و شماییم که با انجام هر عملی انسان بودن خودمون را حداقل برای خودمون ثابت می کنیم...برایت آرزوی سلامتی و خوشبختی دارم
سلام دوست عزیز
خوشحال میشم به من سر بزنی.
منتظر حضور سبزتم.
نگاه خوبی داشتی و متن بهتری نوشتی...موافقم ...مثل "چشمهایش"
در مورد صدقه و پول به گدا دادن و این که اون پول کجا می ره حرف زیاده اما تنها کاری که هرگز ازش پشیمون نمی شم صدقه دادنه!
سلام
مثل این می مونه که ما بیرون خونمون رو تمیز کنیم اونوقت داخل خونمون خراب باشه . حالا حکایت مملکت ماست
مطلب خوبی بود
شاد وسلامت باشی
شما همون کار رو که دوست داشتین کردید من هم اگر بودم شاید ۵۰۰ تومان نمیدادم ۲۰۰ تومان میدادم
سلام...خوشحالم که حرکت قلم تون رو شاهدم و خوشحال تر م که سعادتی شد خدمت برسم....
اون پسر نمودی از جامعه ماست...مقصر پدر،مادر،دولت و حتی ماییم....
ترانه یادتن از صالح سنگبر
http://nimrah.blogfa.com/post-581.aspx
سلام متن قشنگی بود
سلام.
خوشحالم که بعد از مدتها دوباره شروع کردی و دست به قلم شدی.
در این مورد نظر خاصی ندارم.من را هم به فکر بردی؟
چند شب قبل میدان گاز شیراز با یکی از دوستان شام میخوردیم که یه پسر بچه ای اومد و بهمون گفت میخواین میزتون را تمیز کنم.می دونستیم که تمیز کردن میز بهونه و حتی اگه اون ۱۰ بار تمیز کنه گارسون یا کارگر رستوران میاد و پاکش می کنه.بدون درنگ ۲۰۰ تومن بهش دادیم و گفتیم برو به سلامت.
همیشه بعد از دادن پول به این فکر می کنم که چرا؟؟؟
باید به این فکر کنیم که ۷۰درصد مردم ایران زیر خط فقرن نه اینکه معتاد باشه یا گدا...
سلام دوست عزیز
مرسی از ردپای سبزت.
آپم
منتظرتم.
سلام
در جامعه امروزی واقعا نمیشه فقیر رو از غنی تشخیص داد!
سلام
چطوری ؟
سلام..
بی تعارف میگم...
حرفای قشنگی نوشتی ..
اونقدر قشنگ که منم بتونم بدون اینکه فکر کنم نظرم رو بگم و حرف دلم رو که ((نوشتتون زیبا بود)) رو بگم.
موفق باشی دوست من.
سلام
کجایی؟
یا به روز بش وگرنه اتام در خونتو دگه خودت ادونی!!!!!!!!!!
سلام
به روز بش وگرنه اتام در خونتو!!!!!!!!!!!!!!
سلام
روز ت مبارک
تقصیر کسی نیست ولی...
متن جالبی بود
..سلام دوست من ~$$$$
~~~~~~~~~~..$$**$$
~~~~~~~~~...$$$**$$ با تبادل لینک موافقیّ
وبلاگت باحاله.. $$$~~~'$$
~~~~~~~~$$$"~~~~$$
~~~~~~~~$$$~~~~.$$
~عزیز من. ~~$$~~~~..$$
~~~~~~~~$$~~~~.$$$
به من هم یک~$$~~~$$$$
~~~~~~~~~$$$$$$$$
~~سری~~~~$$$$$$$
~~~~~~~.$$$$$$*
~میزنی~$$$$$$$"
~~~~.$$$$$$$....
~~~$$$$$$"`$
~~$$$$$*~~~$$
~$$$$$~~~~~$$.$..
$$$$$~~~~$$$$$$$$$$.
$$$$~~~.$$$$$$$$$$$$$
$$$~~~~$$$*~'$~~$*$$$$
$$$~~~'$$"~~~$$~~~$$$$
3$$~~~~$$~~~~$$~~~~$$$
~$$$~~~$$$~~~'$~~~~$$$
~'*$$~~~~$$$~~$$~~:$$
~~~$$$$~~~~~~~$$~$$"
~~~~~$$*$$$$$$$$$"
~~~~~~~~~~````~$$
منتظرحضورسبزت هستم.'$
~~~~~~~~..~~~~~~$$
~..گلم..~$$$$$$~~~~$$
~~~~~$$$$$$$$~~~$$
~~~~~$$$$$$$$~~~$$
~~~~~~$$$$$"~~.$$
~~~~~~~"*$$$$$
بنده هم با خانم قاسمی موافق هستم،اون پسر نمودی از جامعه ماست.ما که گدا دنیا نمیایم.
مطلب خوب بود
یک کشور با این همه ثروت این وضعیت معیشتی مردم سر هر چهار راه و خیابانی هستند
با سلام
مطالب خوبی نوشتی ، ولی نباید احساساتی عمل کرد
با تبادل لینک موافقی منتظر شما هستم
پاسلام
بسیار گفته عقلانی واقعاً چرا برای هراقدامی ادم باید دلیلی داشته باشد .بسیاز زیبا گفتی . موفق باشی.
باسلام
واقعاْ من هم نمدانم با چنین افرادی چطور باید رفتار کرد
ولی یکجا شنیدم که هرکس دست نیازی بطرفت دراز کرد باید دستش بگیری اگه خودت هم نیازمند باشی یکی دیگر دست تو را میگیره
با تبادل لینگ موافقی گامبرون سیتی
http://gamberoncity.blogfa.com
http://gamberoncity.blogfa.com
گامبرون سیتی به روز شد
سلام مطلب جالبی بود منتظر مطالب بعدیتون هستم
قربان شما مهدیس
هوای مکدر «جمال احمد»
درباره روستایی که مردم آن با حضور کارخانه های زیادی درگیرند
http://www.zigzagmag.org/article/default.aspx/671
هوای مکدر «جمال احمد»
درباره روستایی که مردم آن با حضور کارخانه های زیادی درگیرند
http://www.zigzagmag.org/article/default.aspx/671
سلام
یکی از همین روزهای زیبای خدا به روز کنید. بدمینتون یا کتاب یا دوستان باحال ؟
یک دغدغه های مشترکی هست که می تواندازماهمسایگان خوبی بسازد.اگرخواستی خبرهای غیرقابل پخش هرمزگان راببینی سری بزن به :bandarpress.blogfa.com
سلام
اگر در باره جلبکهای قرمز و بلائی که بر سر دریا میاره اطلاعاتی میخوای حتما بیا و نظرت را هم بگو
منتظرم[گل]
عالییییییییییییییییییییییی