دوست بودن با او برایم افتخاری بزرگ بود. مردی کوچک که صداقت را در عمق چشمان سیاهش می دیدم.
مردی که با نوازش دستانم دوستت دارم را هدیه کرد.
مردی کوچک که فالهای حافظش هنوز در لا به لای کتابهای روانشناسیم پنهان کرده ام.
او دیگر نیست و من در خیابانهای شهر به یاد او فال حافظ می خوانم.
...
اینجا انگلستان نیست و من چارلز دیکنز نیستم!
اینجا هرمزگان است و من...
من امروز با چشمهای چارلز چیزهایی را می بینم که او سالها پیش در انگلستان دیده بود.
او داستان پسر بچه ده ساله فقیری را به نام اولیور نوشت که در کارخانه ای به سختی کار می کرد.
من داستان کودکان هشت یا ده ساله را می نویسم که در گوشه ای از شهر، استان و کشور به جرمهای ناکرده محکوم به سخت کارکردن هستند.
کتاب دیکنز به مردم فضای وحشتناک حاکم بر انگلستان آن روزگار را نشان داد.
من می خواهم از سرابی زیبا به نام عدالت اجتماعی حرف بزنم.
...
زمانی که تعداد زیادی از این اولیورها را در مرکز شهر می بینم از واژه ای به نام دموکراسی خنده ام می گیرد.
زمانی که هنوز کسانی آشکارا در جلوی چشمانمان از داشتن غذا، لباس، بهداشت و مسکن که نیازهای اولیه انسان هستند بی بهره اند، پس هدف دموکراسی که ترقی و تعالی و تامین سعادت انسانهاست در کجا پیاده می شود؟
...
امروزه این کودکان نه تنها از حق اولیه خود که سواد خواندن و نوشتن است بی بهره اند بلکه از بسیاری از حقوق خود بی اطلاع و نا آگاهند!
آیا آنها می دانند که ماده های پیمان نامه ها و کنوانسیونهای بسیاری با نام معصوم آنان پر شده که در آن از حقوق آنان دفاع شده است؟
اجرا نشدن این ماده ها و تبصره ها، سوالی است که باید از کسانی پرسید که زیر این پیمان نامه ها را امضا کرده اند.(ایران کنوانسیون حقوق کودک را در شهریور ماه 1370 امضا کرده است و در سال 1372 توسط نمایندگان وقت به تصویب رسیده است)
آسیب اجتماعی را رفتاری تعریف کرده اند که مغایر با هنجارها و ارزشهای مورد قبول جامعه باشد، پس راحت پذیرفتن سخت کار کردن کودکان در جامعه، آیا به این معنی است که آنها از گروههای آسیب دیده اجتماعی خارج شده اند؟
ما مقصریم و بار گناهان و اشتباهات زیادی بر دوش می کشیم. لیکن یکی از بدترین جنایت ها رها کردن و غفلت از این سرچشمه های زندگی است.
همه ما آرزوها و خواسته های بسیاری داریم. اما منصفانه بگوییم از کنار بسیاری از خواسته هایمان می توانیم بگذریم ولی کنار کودکان اندکی باید تامل کنیم.
هم اکنون وقت آن است.
استخوانهای آنها شکل گرفته اند و اندامهای حسی او تکامل یافته اند.
به او نمی توانیم بگوئیم فردا! زمان برای او امروز است. او فردا دیگر کودک نیست.
نوجوانی خواهد بود که کوله باری از سختی ها ی زندگی را بر دوش میکشد و رنگ کودکی خود را در خم و چم کارهای سخت فراموش کرده است.
مردم انگلستان با خواندن کتاب اولیور تویست، سخت تحت تاثیر فضا قرار گرفته و همین مساله باعث تغییراتی در قوانین انگلستان شد.
ولی امروز مردم ما وجود کثیری این اولیورها را بدون آنکه احساس بدی کنند در کنار خود پذیرفته اند و شاید همین دلیلی است که زشتی و بدی سخت کار کردن از نظرها بسیاری از ما پنهان مانده است.
به نظر شما آیا آینده متعلق به همه کودکان دنیا است؟
قوانین رنگارنگ و فراوانی برای حمایت از کودکان وجود دارد. ولی آیا فقط قانون کافی است؟
یاحق
یه خبرجدید:
سری جدید کتاب کغار منتشرشد
سلام معصومه خانم عزیز
مطلبت جامع و مفید بود .
شاید اکثر جوامع شاهد چنین مشکلاتی هستند اما به قول شما این مشکلات را مد نظر قرار میدهند و راه حلهای مناسبی را برای حمایت از کودکان در نظر میگرند ٬ و حتی موسسات غیر دولتی نیز از کودکان حمایت میکنند .
اما در ایران ما متاسفانه ....... این معضلات و ناهنجاریهای اجتماعی هنوز راه حل مناسبی پیدا نکرده !!!!!
شاد و موفق باشی
سلام.
وقتی با الیور ها برخورد میکنم ناخودآگاه دستم به وی جیبم میرود...
نمی دونم چه حسی بهم میگه که کمکشون کنم.
بعضی وقتا هم بی خیال از کنارشون رد میکنم انگا نه انگار به قول شما الیور های خیابان های شهر و منطقه ام هستند.
امیدوارم این الیورها و بچه های سرگردان در خیابان که قربانی های کلمات قلبنه سلمبه مانند دموکراسی هستن روزی سرپناه مناسبی داشته باشند و ان روز دیر نیست.
سلام معصومه جان
دولت ما هم قوانینی برای آنها مد نظر دارد اما کجا عمل کرد دولت که بایستی سالها طول بکشد برای انجام آن....
با یک مطلب از عقاید و باورها مردم و اجنه ها در میناب به روزم
منتظر قدم هایت هستم
موفق باشی.
دنیای غمناکی داریم ...
سلام دوست عزیز
خسته نباشید
من هم با آقای ابراهیم موافقم
موفق باشید
بدور لاله قدح گیر و بی ریا می باش
ببوی گل نفسی همدم صبا می باش
مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ
ولی معاشر رندان پارسا می باش
درود بانو...
نه...........
السلام علیکم
تحت عنوان سوالاتی ازدخت کنگ بروز هستم
عدالت اجتماعی را در خیابانهای شهر وبازار روز بندرعباس به عینه می بینید!!!
درود برالیور مرگ برانگلیس
البته بیشتر این کودکان خیابانی تبعه ی افغانستان هستند.
مشکلات زیاد است و کلی تر ازاین چیزی که اشاره کردید.
ان شاا... حل شوند...
سلام
خسته نباشی
وبلاگ خوبی دارید مطلب طولانی بود بعدا میخونم
اولین جنبش بعد از چندین سال سکون٬ اولین حرکتِ پس از از دست رفتن وزیر خواهد بود٬ ناخودآگاه٬ حرکتی اشتباه! تلاشی برای احیای عزیزی از دست رفته٬ فدا کردن همه چیز در جهت تحقق این خواسته که باید از دیگری٬ برای خود٬ وزیری بسازی... وزیر٬ همیشه توجه تو را می خواهد و شاهِ تو٬ متواضعانه٬ شاهد بازی تو و وزیر خواهد ماند...
وزیری دیگر در راه است...
سلام شکی نیست که اوالیورهایی هم در جامعه ما زندگی میکنند اما فرق ما با انگلیس دراینست که دیکنز را به خاطر نوشته هایش زندان نکردند بلکه در جهت رفع مشکل حرکت کردند ولی درکشور ما اگر دیکنزی حرف از اولیور بزند با تهمت های فراوان کاری می کنند که از کرده خود پشیمان شود ٫حال چگونه میشود مشکل اولیورها راحل کرد درحالی که کسی آنهارا نمیبیند واجازه حرف زدن ازآنها را نداردو....
با سلام بسیار تأثر برانگیز است . چه کسی جوابگوی حق و حقوق این کودکان امروز و جوانان فرداست ....
بهما هم سر بزنید . با تبادل لینک موافقید .
سلام دوست خوبم..
او آخرین وکشیده ترین شعله یست که همچنان ادامه دارد...با یک مطلب از غلام مارگیری به روزم..منتظر حضور گرمتون هستم
موفق و شاد باشید
درودبرشما
حس انسانی تان بسیار قابل تقدیر اما...کمی عمیق تر باید نگاه کرد...زیادتیره دیدن ما رااز دیدن محروم می کند..راستی باور کنید که زدن توی سر دموکراسی به بهانه کودکان افغانی در بندرعباس کمی...
گفتم کمی تا دلگیر نشوید.موفق باشید
سلام
هرچی که تو بنویسی زیباست
اما زیاد از زمونه گله نکن